از سری اشعار خانم سالومه رستم پور
من و سکوت دو دوست هستیم
شب ها در کنارش می نشینم و برایش از تلخی روزهایم می گویم
او نیز در کنارم می نشیند و برایم از دردی شیرین می گوید
دردی که او دوستش میدارد
سکوت میگوید کلام چشم هایت گویا ترین است
سکوت میگوید نفست گرم و زندگی بخش است
او در لابه لای نفس هایم به دنبال چیست ؟
من در کنار سکوت آرام و رام تلخی روزهایم را گم میکنم
او در کنار من یاغی و سرکش دردش را می خواند ،
با دردی شیرین و جانکاه زمانه را میگذراند
سکوت یاور غم های پنهان من است
من و سکوت دو دوست هستیم
او غم های مرا میفهمد
من طغیان او را دوست می دارم ...
شب ها در کنارش می نشینم و برایش از تلخی روزهایم می گویم
او نیز در کنارم می نشیند و برایم از دردی شیرین می گوید
دردی که او دوستش میدارد
سکوت میگوید کلام چشم هایت گویا ترین است
سکوت میگوید نفست گرم و زندگی بخش است
او در لابه لای نفس هایم به دنبال چیست ؟
من در کنار سکوت آرام و رام تلخی روزهایم را گم میکنم
او در کنار من یاغی و سرکش دردش را می خواند ،
با دردی شیرین و جانکاه زمانه را میگذراند
سکوت یاور غم های پنهان من است
من و سکوت دو دوست هستیم
او غم های مرا میفهمد
من طغیان او را دوست می دارم ...
سالومه رستم پور
No comments:
Post a Comment