از مطب داری تا تا سیس دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان
در گفت وگو با دکتر سیدعلی معصومی
گفتوگو: دکتر رقیه حجفروش
دکتر معصومی را بار اول در تهران،
روز انتخابات انجمن پزشکان عمومی ایران دیدم؛ همان حماسهی ۲۳ تیر! بهیاد
دارم در حیاط سازمان نظام پزشکی زیر آفتاب در صف شلوغی به انتظار ایستاده
بودند. با خودم گفتم آفرین به این آقای دکتر! با این سن و سال چه حوصلهای
دارد؛ معلوم نیست از کجای تهران آمده رای بدهد! اما در کمال تعجب مطلع شدم
ایشان بههمراه همکاران گیلانی با اتوبوس از لاهیجان تا تهران آمدهاند.
آن موقع به خود گفتم چه همتی! ببین دکتر در جوانی چقدر فعال بوده و چه
کارها کردهاند!
بالاخره پاسخ پرسشهایم را در این گفتوگو گرفتم. جالب اینکه دکتر
معصومی بزرگوارانه مدعی بودند کار مهمی که قابل بازگو کردن باشد نکردهاند
اما قضاوت با خودتان! فقط یادآوری کنم سپاسگزار همهی دوستانی هستم که در
به سرانجام رسیدن و تکمیل این گفتوگو کمکمان کردند: خانم نادری همسر
بزرگوار و دکتر بابک معصومی فرزند ایشان که با وجود مشغلههای زیاد بخشی از
تعطیلات نوروز را به جمعآوری و تکمیل اطلاعات مورد نیاز این گفتوگو
اختصاص دادند و همچنین دکتر بهمن مشفقی مهربان که برخی دادهها با کمک
ایشان تصحیح شد و دکتر الهام شاهرخی راد که دوستانه در تمام مراحل گفتوگو
همراه من بودند
از خودتان بفرمایید آقای دکتر…
بهمنماه ۱۳۰۷ در لاهیجان، کوی گابنه - متولد شدم . پدرم آقا سید محمد باقر معصومی از خاندانی مذهبی و روحانی و از سادات منطقهی اشکورات گیلان و متولد نجف بود. در تحصیلات حوزوی از نجف درجهی اجتهاد داشت و پس از اتمام تحصیلات و برگشتن به لاهیجان ازدواج کرد. مادرم که متاسفانه وقتی ۸ ساله بودم بهدلیل ابتلا به بیماری سل درگذشت، دختر امام جمعهی لاهیجان و از نوههای دختری امین دیوان، حاکم وقت لاهیجان و مالک معروف این منطقه بود.
چند خواهر و برادر بودید؟
دوبرادر و یک خواهر که البته خواهرم هماکنون در قید حیات نیست و فرزند بزرگ ایشان دکتر غروی از پزشکان متخصص داخلی لاهیجان است. برادر کوچکم دکتر میرمظفر معصومی هم استاد بازنشستهی ریاضیات دانشگاه تهران است. ایشان بعد از گرفتن لیسانس ریاضی از دانشگاه تهران، بورسیهی دانشگاه «سوربن» پاریس را دریافت کرد و با درجهی دکترای ریاضیات در بخش انفورماتیک فارغالتحصیل شد. در حال حاضر هم با وجود بازنشستگی از دانشگاه تهران، در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی مشغول بهکار است.
بهمنماه ۱۳۰۷ در لاهیجان، کوی گابنه - متولد شدم . پدرم آقا سید محمد باقر معصومی از خاندانی مذهبی و روحانی و از سادات منطقهی اشکورات گیلان و متولد نجف بود. در تحصیلات حوزوی از نجف درجهی اجتهاد داشت و پس از اتمام تحصیلات و برگشتن به لاهیجان ازدواج کرد. مادرم که متاسفانه وقتی ۸ ساله بودم بهدلیل ابتلا به بیماری سل درگذشت، دختر امام جمعهی لاهیجان و از نوههای دختری امین دیوان، حاکم وقت لاهیجان و مالک معروف این منطقه بود.
چند خواهر و برادر بودید؟
دوبرادر و یک خواهر که البته خواهرم هماکنون در قید حیات نیست و فرزند بزرگ ایشان دکتر غروی از پزشکان متخصص داخلی لاهیجان است. برادر کوچکم دکتر میرمظفر معصومی هم استاد بازنشستهی ریاضیات دانشگاه تهران است. ایشان بعد از گرفتن لیسانس ریاضی از دانشگاه تهران، بورسیهی دانشگاه «سوربن» پاریس را دریافت کرد و با درجهی دکترای ریاضیات در بخش انفورماتیک فارغالتحصیل شد. در حال حاضر هم با وجود بازنشستگی از دانشگاه تهران، در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی مشغول بهکار است.
خوب، از کودکی بفرمایید. کجا مدرسه رفتید؟
همانطور که گفتم، پدرم روحانی بود. ایشان از سال ۱۳۱۷ در آستانهی اشرفیه دفتر اسناد رسمی باز کرد. من تا کلاس چهارم ابتدایی در دبستان حقیقت لاهیجان به مدرسه میرفتم و اواخر در منزل مادربزرگم ساکن بودم. سپس به آستانه رفته و سال پنجم و ششم را آنجا گذراندم ولی چون آستانه تا کلاس ششم بیشتر نداشت، دوباره سه کلاس اول متوسطه را در لاهیجان خواندم و باز چون مدارس لاهیجان از آن بالاتر را نداشتند، در سال ۱۳۲۵ با چند تن از دوستانم برای تحصیل به رشت آمدیم و در مدرسهی شاهپور و تربیت درس خواندیم. دو سال در رشت بودم، سپس در سال ۱۳۲۷ به دبیرستان شبانهروزی البرز تهران رفتم و کلاس ششم را آنجا خواندم و دیپلم طبیعی گرفتم.
از همکلاسیهای البرز یا از دبیرها و اولیای مدرسه کسی را بهخاطر میآورید؟ سطح علمی دبیران و دانشآموزان در مقایسه با دبیرستانهای رشت چطور بود؟
متاسفانه اغلب معلمها و حتی دوستانم فوت کردهاند. مرحوم دکتر تائب در مدرسهی شاهپور سال بالایی من و پدرش هم مکلا و دبیر عربی ما بود. البته پدران ما در دورهای در نجف با هم دوست و آشنا بودند. در دبیرستان البرز با دکتر تولمی (متخصص قلب و استاد دانشگاه تهران) و مهندس شریفزاده همدوره بودم. در آن زمان دبیرستان البرز با مدیریت بسیار عالی دکتر مجتهدی که از بستگان ما بود، اداره میشد و بهترین دبیرستان ایران با سطح آموزشی بسیار بالا بود.
در چه سالی به دانشگاه رفتید؟
در سال ۱۳۲۸ کنکور دادم. البته آن زمان هر دانشگاهی بهطور جدا کنکور میگرفت و تعدادی دانشجوی اصلی و رزرو میپذیرفت. من در دانشگاه تهران در رشتهی دندانپزشکی قبول شدم ولی در پزشکی رزرو بودم و چون علاقه به پزشکی داشتم برای تحصیل به دانشکدهی پزشکی مشهد رفتم.
چرا مشهد؟
در آن زمان تعداد دانشکدههای پزشکی کشور محدود بود. اگر اشتباه نکنم فقط دانشگاههای تهران و تبریز دانشکدهی پزشکی داشت و سال کنکور من اولین سالی بود که در شیراز، اصفهان و مشهد دانشکدهی پزشکی افتتاح شد و من جزو اولین دورهی دانشجویان پزشکی مشهد بودم.
از اساتیدتان کسی را بهیاد دارید؟
متاسفانه الان هیچکدام در قید حیات نیستند. مرحوم دکتر مستقیمی استاد آناتومی ما بود و البته اگر اشتباه نکنم رییس دانشکده دکتر قوام نصیری و پس از او دکتر سامی راد بود.
دورهی تحصیل چقدر بود؟
آن زمان پزشکی حدود ۶ ساله بود اما پزشکی خواندن من تقریباً ۱۴ سال طول کشید. در واقع من پزشکی را دو بار خواندم! تحصیلاتم را تا سال چهارم پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه دادم و بعد به دلایلی دانشگاه را ترک کردم. سپس بهدلیل سطح بالاتر آموزشی و استفاده¬ از امکانات دانشگاههای اروپایی برای راهیابی به دانشگاه¬های خارج از کشور تلاش کردم تا اینکه در سال ۱۳۳۲ موفق شدم از دو دانشگاه «گوتینگن» آلمان و «مونپلیه»ی فرانسه برای سال پنجم پزشکی پذیرش بگیرم ولی چون اجازهی خروج از کشور نداشتم موفق به ادامه¬ی تحصیل در این دانشگاهها نشدم و پس از ۳-۲ سال وقفه باز به دانشگاه مشهد برگشتم ولی بهعلت وقفه در تحصیل و غیبت از دانشگاه، پزشکی را از ابتدا خواندم و در سال ۱۳۴۲ فارغالتحصیل شدم.
پس از اتمام درس، چه کردید؟
برای شروع کار بهمدت یک ماه در مرکز مبارزه با بیماریهای سل که با حمایت سازمان جهانی بهداشت و همکاری جمعیت شیر و خورشید، انستیتو پاستور و وزارت بهداری در سال ۱۳۳۱ در تهران راهاندازی شده بود، دورهی مبارزه با سل را گذراندم. آن موقع مرکز مبارزه با بیماریهای سل روبهروی دانشگاه ملی قرار داشت. قرار بود بعد از این دوره، استخدام بهداری بشوم و به کرمان بروم.
حقوق دولتی چقدر بود؟
ماهی ۷۰۰ تومان که با دوری راه و… ماهیانه به ۹۰۰ تومان هم میرسید.
خوب به کرمان رفتید؟
خیر؛ نرفتم چون در آن موقع یکی از دوستانم به نام دکتر افتخاری که در لاهیجان مطب داشت، بنا به دلایلی مجبور به ترک لاهیجان شد، با من تماس گرفت که مطب خود را به من بسپارد. من هم ابتدای سال ۱۳۴۲ به لاهیجان آمدم. آن موقع از معدود پزشکان شهر لاهیجان و تنها پزشکی در شهر بودم که به استخدام دولت درنیامدم و در دو شیفت صبح و عصر در مطب مشغول به کار شدم. مطب در تمام روزها و حتی تعطیلات باز بود. اوایل، شبها در خانه هم بیماران را ویزیت میکردم. برنامهی مریض دیدن هم اینطور بود که ۸ تا ۱۰ بیمار را همزمان با هم ویزیت میکردم و روزانه بهطور متوسط ۱۰۰-۶۰ مریض میدیدم. تا سال ۱۳۴۵ با پروانه¬ی موقت در مطب دکتر افتخاری بودم و در آن سال پروانه¬ی دایم گرفتم و تا سال ۱۳۶۵ که مطب فعلی¬ام را خریدم در همان ساختمان قبلی بودم.
با این حساب بیش از ۵۰ سال است که در لاهیجان طبابت میکنید؛ یعنی حدود دو نسل! بیماران قدیمی زیاد دارید؟
بیمارانی دارم که خودشان از کودکی مریض من بودند و الان نوههایشان را برای ویزیت یا ختنه به مطب من میآورند.
زایمان یا عملهای سرپایی و بخیه هم در مطب انجام میدادید؟
زایمان که نه ولی ختنه و عملهای سرپایی داشتیم. ما در دورهی پزشکی خیلی اوقات آسیستان جراح بودیم و خیلی از کارها را هم خودمان انجام میدادیم و یاد هم میگرفتیم. بهیاد دارم در دورهی دانشجویی روزی در بیمارستان شاه رضا (امام رضا) خانمی را از شهرهای اطراف مشهد آورده بودند که دچار زایمان مشکل بود و پزشک عمومی خودش سزارین کرده و بچه را نجات داده بود.
بهجز شما و دکتر افتخاری کدام پزشک دیگر در لاهیجان بود؟
دکتر شاهرودی، دکتر یوسفی، دکتر حسنی (رییس بیمارستان لاهیجان)، دکتر عادلی (رییس بهداری لاهیجان)، دکتر فیلسوف و… بودند. همچنین دکتر دشتستانی که از دوستان من بود و سال ها قبل از من در آستانهی اشرفیه مشغول به کار بود.
چرا تخصص نگرفتید؟
آن زمان دکتر سیدرضا مستوفی جراح که در مشهد همکلاسی و در لاهیجان دوست من بود، خیلی برای جراح شدن به من اصرار کرد ولی آن موقع نیازی به تخصص احساس نمیکردم. راستش ترجیح میدادم بیشتر بیمار ویزیت کنم تا جراحی.
در همان شروع کار، آزمایشگاه یا رادیولوژی در لاهیجان داشتید یا بیماران را به رشت اعزام میکردید؟
بله؛ دکتر فاتحی در بیمارستان لاهیجان رادیولوژیست بود. آزمایشگاه بهصورت خصوصی وجود نداشت و در بیمارستان بود. دکتر فقیه پرشکوهی داروساز هم بود.
از همکاران متخصص آن دوران کسی را بهیاد دارید؟
بله؛ دکتر فیلسوف که جراح بود و پس از او دکتر مظفری و دکتر مستوفی به لاهیجان آمدند و دکتر مهدی رضایی متخصص اطفال هم بود.
بیمارستان چطور؟
بیمارستان بهداری لاهیجان و بیمارستان احمد قوام بود.
و نرخ ویزیت؟
نرخ ویزیت در زمانی که شروع به کار کردم ۳ تا ۵ تومان بود و برای تزریقات هم یک تومان میگرفتیم.
کی ازدواج کردید؟ از زندگی خصوصی و فرزندانتان بفرمایید.
در سال ۱۳۴۸ ازدواج کردم. همسرم خانم خدیجه عباسپور نادری از دبیران¬ زیستشناسی دبیرستان¬های لاهیجان و البته الان بازنشسته است. دو پسر و یک دختر دارم که همگی پزشک هستند. دکتر مازیار معصومی متخصص گوش و حلق و بینی در رشت مشغول به کار است، پسر دیگرم دکتر بابک معصومی متخصص طب اورژانس و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است و دخترم هم دکتر میترا معصومی دندانپزشک است و سالهاست که مقیم آمریکاست. سه تا هم نوه دارم؛ دخترم دو دختر دارد و پسرم مازیار هم یک پسر.
خودتان بچهها را تشویق به پزشک شدن کردید؟
بله؛ من خیلی تمایل داشتم فرزندانم پزشک شوند. البته همسرم در زندگی همراه خیلی خوبی بود. من بیشتر مطب بودم و او با وجود شغل بیرون، به کار فرزندان و منزل
من از جوانی به کارهای اجتماعی خیلی علاقهمند بودم. از دههی ۵۰ عضو نظام پزشکی و از بدو تاسیس نظام پزشکی لاهیجان عضو هیات مدیره شدم.
اولین گروه هیات مدیرهی نظام پزشکی لاهیجان را بهیاد دارید؟
دکتر مستوفی، دکتر محجوبی، دکتر دولو، دکتر عادلی و دکتر بشردوست بودند.
هنوز هم عضو هیات مدیرهی نظام پزشکی هستید؟
خیر.
از انجمن پزشکان عمومی بفرمایید؛ گویا از پایهگذاران انجمن لاهیجان هم بودید.
از سال ۱۳۷۲ در تهران انجمن پزشکان عمومی ایران تشکیل شد ولی اولین دورهی انجمن پزشکان عمومی لاهیجان در سال ۱۳۷۹ تشکیل شد که دکتر مهران قسمتیزاده بهعنوان رییس، دکتر رحمت¬الهو بهرنگ دبیر، دکتر پروانه سائری خزانهدار و دکتر سحر سقطی جلالی به سمت منشی انتخاب شدند. من، دکتر مسعود دولتخواه و دکتر مرضیه ایمانی هم عضو هیات مدیره بودیم. مرحوم دکتر حسین صفری هم عضو علی¬البدل بودند. جلسات خوبی برگزار میشد. در دورههای بعدی هم همیشه عضو انجمن بودم. البته ریاست را به جوانترها محول میکردم. ضمناً من نمایندهی لاهیجان در شورای هماهنگی انجمنهای پزشکان عمومی استان و در دورهی اول بازرس بودم که در مشکلاتی که پیش میآمد، سعی می کردم میانجیگری کنم.
توضیح بیشتری میفرمایید؟
همانطور که گفتم، پدرم روحانی بود. ایشان از سال ۱۳۱۷ در آستانهی اشرفیه دفتر اسناد رسمی باز کرد. من تا کلاس چهارم ابتدایی در دبستان حقیقت لاهیجان به مدرسه میرفتم و اواخر در منزل مادربزرگم ساکن بودم. سپس به آستانه رفته و سال پنجم و ششم را آنجا گذراندم ولی چون آستانه تا کلاس ششم بیشتر نداشت، دوباره سه کلاس اول متوسطه را در لاهیجان خواندم و باز چون مدارس لاهیجان از آن بالاتر را نداشتند، در سال ۱۳۲۵ با چند تن از دوستانم برای تحصیل به رشت آمدیم و در مدرسهی شاهپور و تربیت درس خواندیم. دو سال در رشت بودم، سپس در سال ۱۳۲۷ به دبیرستان شبانهروزی البرز تهران رفتم و کلاس ششم را آنجا خواندم و دیپلم طبیعی گرفتم.
از همکلاسیهای البرز یا از دبیرها و اولیای مدرسه کسی را بهخاطر میآورید؟ سطح علمی دبیران و دانشآموزان در مقایسه با دبیرستانهای رشت چطور بود؟
متاسفانه اغلب معلمها و حتی دوستانم فوت کردهاند. مرحوم دکتر تائب در مدرسهی شاهپور سال بالایی من و پدرش هم مکلا و دبیر عربی ما بود. البته پدران ما در دورهای در نجف با هم دوست و آشنا بودند. در دبیرستان البرز با دکتر تولمی (متخصص قلب و استاد دانشگاه تهران) و مهندس شریفزاده همدوره بودم. در آن زمان دبیرستان البرز با مدیریت بسیار عالی دکتر مجتهدی که از بستگان ما بود، اداره میشد و بهترین دبیرستان ایران با سطح آموزشی بسیار بالا بود.
در چه سالی به دانشگاه رفتید؟
در سال ۱۳۲۸ کنکور دادم. البته آن زمان هر دانشگاهی بهطور جدا کنکور میگرفت و تعدادی دانشجوی اصلی و رزرو میپذیرفت. من در دانشگاه تهران در رشتهی دندانپزشکی قبول شدم ولی در پزشکی رزرو بودم و چون علاقه به پزشکی داشتم برای تحصیل به دانشکدهی پزشکی مشهد رفتم.
چرا مشهد؟
در آن زمان تعداد دانشکدههای پزشکی کشور محدود بود. اگر اشتباه نکنم فقط دانشگاههای تهران و تبریز دانشکدهی پزشکی داشت و سال کنکور من اولین سالی بود که در شیراز، اصفهان و مشهد دانشکدهی پزشکی افتتاح شد و من جزو اولین دورهی دانشجویان پزشکی مشهد بودم.
از اساتیدتان کسی را بهیاد دارید؟
متاسفانه الان هیچکدام در قید حیات نیستند. مرحوم دکتر مستقیمی استاد آناتومی ما بود و البته اگر اشتباه نکنم رییس دانشکده دکتر قوام نصیری و پس از او دکتر سامی راد بود.
دورهی تحصیل چقدر بود؟
آن زمان پزشکی حدود ۶ ساله بود اما پزشکی خواندن من تقریباً ۱۴ سال طول کشید. در واقع من پزشکی را دو بار خواندم! تحصیلاتم را تا سال چهارم پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه دادم و بعد به دلایلی دانشگاه را ترک کردم. سپس بهدلیل سطح بالاتر آموزشی و استفاده¬ از امکانات دانشگاههای اروپایی برای راهیابی به دانشگاه¬های خارج از کشور تلاش کردم تا اینکه در سال ۱۳۳۲ موفق شدم از دو دانشگاه «گوتینگن» آلمان و «مونپلیه»ی فرانسه برای سال پنجم پزشکی پذیرش بگیرم ولی چون اجازهی خروج از کشور نداشتم موفق به ادامه¬ی تحصیل در این دانشگاهها نشدم و پس از ۳-۲ سال وقفه باز به دانشگاه مشهد برگشتم ولی بهعلت وقفه در تحصیل و غیبت از دانشگاه، پزشکی را از ابتدا خواندم و در سال ۱۳۴۲ فارغالتحصیل شدم.
پس از اتمام درس، چه کردید؟
برای شروع کار بهمدت یک ماه در مرکز مبارزه با بیماریهای سل که با حمایت سازمان جهانی بهداشت و همکاری جمعیت شیر و خورشید، انستیتو پاستور و وزارت بهداری در سال ۱۳۳۱ در تهران راهاندازی شده بود، دورهی مبارزه با سل را گذراندم. آن موقع مرکز مبارزه با بیماریهای سل روبهروی دانشگاه ملی قرار داشت. قرار بود بعد از این دوره، استخدام بهداری بشوم و به کرمان بروم.
حقوق دولتی چقدر بود؟
ماهی ۷۰۰ تومان که با دوری راه و… ماهیانه به ۹۰۰ تومان هم میرسید.
خوب به کرمان رفتید؟
خیر؛ نرفتم چون در آن موقع یکی از دوستانم به نام دکتر افتخاری که در لاهیجان مطب داشت، بنا به دلایلی مجبور به ترک لاهیجان شد، با من تماس گرفت که مطب خود را به من بسپارد. من هم ابتدای سال ۱۳۴۲ به لاهیجان آمدم. آن موقع از معدود پزشکان شهر لاهیجان و تنها پزشکی در شهر بودم که به استخدام دولت درنیامدم و در دو شیفت صبح و عصر در مطب مشغول به کار شدم. مطب در تمام روزها و حتی تعطیلات باز بود. اوایل، شبها در خانه هم بیماران را ویزیت میکردم. برنامهی مریض دیدن هم اینطور بود که ۸ تا ۱۰ بیمار را همزمان با هم ویزیت میکردم و روزانه بهطور متوسط ۱۰۰-۶۰ مریض میدیدم. تا سال ۱۳۴۵ با پروانه¬ی موقت در مطب دکتر افتخاری بودم و در آن سال پروانه¬ی دایم گرفتم و تا سال ۱۳۶۵ که مطب فعلی¬ام را خریدم در همان ساختمان قبلی بودم.
با این حساب بیش از ۵۰ سال است که در لاهیجان طبابت میکنید؛ یعنی حدود دو نسل! بیماران قدیمی زیاد دارید؟
بیمارانی دارم که خودشان از کودکی مریض من بودند و الان نوههایشان را برای ویزیت یا ختنه به مطب من میآورند.
زایمان یا عملهای سرپایی و بخیه هم در مطب انجام میدادید؟
زایمان که نه ولی ختنه و عملهای سرپایی داشتیم. ما در دورهی پزشکی خیلی اوقات آسیستان جراح بودیم و خیلی از کارها را هم خودمان انجام میدادیم و یاد هم میگرفتیم. بهیاد دارم در دورهی دانشجویی روزی در بیمارستان شاه رضا (امام رضا) خانمی را از شهرهای اطراف مشهد آورده بودند که دچار زایمان مشکل بود و پزشک عمومی خودش سزارین کرده و بچه را نجات داده بود.
بهجز شما و دکتر افتخاری کدام پزشک دیگر در لاهیجان بود؟
دکتر شاهرودی، دکتر یوسفی، دکتر حسنی (رییس بیمارستان لاهیجان)، دکتر عادلی (رییس بهداری لاهیجان)، دکتر فیلسوف و… بودند. همچنین دکتر دشتستانی که از دوستان من بود و سال ها قبل از من در آستانهی اشرفیه مشغول به کار بود.
چرا تخصص نگرفتید؟
آن زمان دکتر سیدرضا مستوفی جراح که در مشهد همکلاسی و در لاهیجان دوست من بود، خیلی برای جراح شدن به من اصرار کرد ولی آن موقع نیازی به تخصص احساس نمیکردم. راستش ترجیح میدادم بیشتر بیمار ویزیت کنم تا جراحی.
در همان شروع کار، آزمایشگاه یا رادیولوژی در لاهیجان داشتید یا بیماران را به رشت اعزام میکردید؟
بله؛ دکتر فاتحی در بیمارستان لاهیجان رادیولوژیست بود. آزمایشگاه بهصورت خصوصی وجود نداشت و در بیمارستان بود. دکتر فقیه پرشکوهی داروساز هم بود.
از همکاران متخصص آن دوران کسی را بهیاد دارید؟
بله؛ دکتر فیلسوف که جراح بود و پس از او دکتر مظفری و دکتر مستوفی به لاهیجان آمدند و دکتر مهدی رضایی متخصص اطفال هم بود.
بیمارستان چطور؟
بیمارستان بهداری لاهیجان و بیمارستان احمد قوام بود.
و نرخ ویزیت؟
نرخ ویزیت در زمانی که شروع به کار کردم ۳ تا ۵ تومان بود و برای تزریقات هم یک تومان میگرفتیم.
کی ازدواج کردید؟ از زندگی خصوصی و فرزندانتان بفرمایید.
در سال ۱۳۴۸ ازدواج کردم. همسرم خانم خدیجه عباسپور نادری از دبیران¬ زیستشناسی دبیرستان¬های لاهیجان و البته الان بازنشسته است. دو پسر و یک دختر دارم که همگی پزشک هستند. دکتر مازیار معصومی متخصص گوش و حلق و بینی در رشت مشغول به کار است، پسر دیگرم دکتر بابک معصومی متخصص طب اورژانس و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است و دخترم هم دکتر میترا معصومی دندانپزشک است و سالهاست که مقیم آمریکاست. سه تا هم نوه دارم؛ دخترم دو دختر دارد و پسرم مازیار هم یک پسر.
خودتان بچهها را تشویق به پزشک شدن کردید؟
بله؛ من خیلی تمایل داشتم فرزندانم پزشک شوند. البته همسرم در زندگی همراه خیلی خوبی بود. من بیشتر مطب بودم و او با وجود شغل بیرون، به کار فرزندان و منزل
میرسید. حتی هنوز هم در جلسات انجمن پزشکان عمومی لاهیجان مرا شبها
همراهی میکند و میرساند.
کارهای صنفی را کی شروع کردید؟ من از جوانی به کارهای اجتماعی خیلی علاقهمند بودم. از دههی ۵۰ عضو نظام پزشکی و از بدو تاسیس نظام پزشکی لاهیجان عضو هیات مدیره شدم.
اولین گروه هیات مدیرهی نظام پزشکی لاهیجان را بهیاد دارید؟
دکتر مستوفی، دکتر محجوبی، دکتر دولو، دکتر عادلی و دکتر بشردوست بودند.
هنوز هم عضو هیات مدیرهی نظام پزشکی هستید؟
خیر.
از انجمن پزشکان عمومی بفرمایید؛ گویا از پایهگذاران انجمن لاهیجان هم بودید.
از سال ۱۳۷۲ در تهران انجمن پزشکان عمومی ایران تشکیل شد ولی اولین دورهی انجمن پزشکان عمومی لاهیجان در سال ۱۳۷۹ تشکیل شد که دکتر مهران قسمتیزاده بهعنوان رییس، دکتر رحمت¬الهو بهرنگ دبیر، دکتر پروانه سائری خزانهدار و دکتر سحر سقطی جلالی به سمت منشی انتخاب شدند. من، دکتر مسعود دولتخواه و دکتر مرضیه ایمانی هم عضو هیات مدیره بودیم. مرحوم دکتر حسین صفری هم عضو علی¬البدل بودند. جلسات خوبی برگزار میشد. در دورههای بعدی هم همیشه عضو انجمن بودم. البته ریاست را به جوانترها محول میکردم. ضمناً من نمایندهی لاهیجان در شورای هماهنگی انجمنهای پزشکان عمومی استان و در دورهی اول بازرس بودم که در مشکلاتی که پیش میآمد، سعی می کردم میانجیگری کنم.
توضیح بیشتری میفرمایید؟
اگر درست یادم باشد دورهی سه سالهی شورا تمام شده بود اما جلسات هیات
مدیره تشکیل نمیشد و میگفتند هیات رییسه خودش تشکیل جلسه میدهد. این
مساله در بقیه نگرانی ایجاد کرده بود و اعضا تقریباً به دو گروه مخالف
تقسیم شده بودند. من بهعنوان بازرس وارد شدم و با هر دو گروه صحبت کردم.
سپس با مسوولین انجمن ایران تماس گرفتم و از دکتر حسن هویدا، رییس وقت
انجمن، خواستم نمایندهای برای نظارت به رشت بفرستد. ارتباط من با ایشان
خوب بود. با اینکه از نزدیک با هم در زمینهی انجمن کار نکرده بودیم اما
چند باری با هم برخورد داشتیم. بههرحال خوشبختانه انتخابات مجدد برگزار و
مسایل شورا هم حل شد.
تابهحال بهعنوان پزشک نمونه هم انتخاب شدهاید؟
بله؛ یک بار در سال ۱۳۸۶ ولی به دوستانم گفتم که چرا مرا انتخاب کردند چون جوانترها و افراد نمونهی دیگری هم بودند.
مسلماً با اینهمه زحمت و فعالیت شما نمونه بوده و هستید. شنیدهام فعالیتهای مفید دیگری در حوزههای غیرپزشکی هم داشتید که اگر اجازه دهید به آنها نیز بپردازیم. چطور به فکر تاسیس دانشگاه آزاد لاهیجان افتادید؟
تاسیس دانشگاهی در لاهیجان در واقع فکر برادرم دکتر میرمظفر معصومی بود و من هم بهعلت علاقه به زادگاهم و اشتیاق به گسترش دانش در شهر لاهیجان همیشه دوست داشتم در این زمینه کاری انجام دهم تا اینکه با همفکری برادرم و همراهی استادان دیگر جنبه¬ی عملی به خود گرفت. برای این کار مجموعهای از افراد با هم کمک کردیم. در واقع زمین فعلی دانشگاه در سال ۱۳۵۰ توسط من و برادرم و جمعی از اساتید دانشگاه تهران خریداری شد که در سال ۱۳۶۸ قسمت عمدهای از آن به دانشگاه آزاد اهدا و هستهی مرکزی ساختمان دانشگاه شد. از همان ابتدای خرید زمینها، تلاش¬هایی برای مجاب کردن مسوولین به تاسیس دانشگاه شروع شده بود. همان زمان عدهای از اساتید به دیدن فرح پهلوی رفتند ولی او گفت در این زمینه فعالیت نمیکند و پیشنهاد داد که از شمس پهلوی کمک گرفته شود. شمس هم قول همکاری داد و حتی گفت پول زمین را میدهد و برای استادان خانه هم تهیه می¬کند به این شرط که دانشگاه در مهرشهر کرج تاسیس شود. بیشتر استادان پیشنهاد شمس را نپذیرفتند و این باعث شد زمین همانطور باقی بماند. بعد از انقلاب هم با تاسیس دانشگاه دولتی مخالفت میشد. ما تلاش¬مان را ادامه دادیم و خیلی فعالیت کردیم اما عملاً موفق نشدیم. سپس مطلع شدیم که اگر تحت لوای دانشگاه آزاد باشد امکانپذیر است و بالاخره در سال ۱۳۶۸ با کمک¬های آیتالله قربانی که امام جمعهی لاهیجان و نماینده¬ی مجلس بودند، بهعنوان شعبهای از دانشگاه آزاد اسلامی در لاهیجان توانستیم مجوز بگیریم و کلنگ تاسیس دانشگاه در همان سال بر زمین خورد. من بسیاری از کارهای اداری را انجام دادم.
شنیدهام شخصاً هزینههای زیادی متحمل شدید.
خب، در ابتدا برادرم منزل خود را بهمدت ۵ سال در اختیار دانشگاه قرار داد و تا تاسیس خوابگاه برای استادان دانشگاه و ساماندهی وضعیت اساتید، در منزل ما بهروی استادان دانشگاه باز و مکانی برای اقامتشان مهیا بود.
پس واقعا باید به شما و برادر و البته همسر بزرگوارتان خسته نباشید گفت. آیا در دانشگاه تدریس هم کردید؟
ابتدا ۳-۲ دوره بهطور افتخاری در رشتهی میکروبیولوژی درس دادم ولی بعدها بهدلیل مشغله¬ی فراوان از تدریس دست کشیدم و بهعنوان پزشک معتمد دانشگاه همکاری کردم.
آیا هنوز با دانشگاه ارتباط دارید؟ مثلا سمتی در هیات مدیره یا…؟
من عضو هیات مدیرهی شرکت تعاونی مسکن دانشگاه هستم. این شرکت ابتدا برای اساتید دانشگاه ساخته شد اما بعد پرسنل دانشگاه هم عضو شدند. برایشان شهرک مسکونی ساختیم و کارهای خدماتی مثل تامین آب شهری، برق، فاضلاب و سایر امکانات را انجام دادیم.
دیگر در کجا فعال هستید؟
مطب که هستم اما نسبت به قبل بیمار خیلی کمتر میبینم؛ شاید روزی ۱۵ تا ۲۰ نفر. با وجود اصرار بیماران، ختنه هم دیگر انجام نمیدهم. در حال حاضر عضو هیات مدیرهی انجمن پزشکان عمومی و رییس هیات مدیره¬ی تعاونی اعتبار نظام پزشکی لاهیجان هم هستم.
آیا از وضعیت فعلی خود راضی هستید؟ از اینکه پزشک شدید خرسندید؟
خوب سن که بالا میرود آدم پختهتر میشود و بیشتر تابع منطق میشود تا احساسات. فکر میکنم جوان که بودم بیشتر تابع احساسم بودم ولی اگر زمان به عقب برگردد باز هم در رشته¬ی پزشکی درس می¬خوانم و هر خدمتی هم که در علوم پزشکی نیاز باشد انجام میدهم.
بله؛ یک بار در سال ۱۳۸۶ ولی به دوستانم گفتم که چرا مرا انتخاب کردند چون جوانترها و افراد نمونهی دیگری هم بودند.
مسلماً با اینهمه زحمت و فعالیت شما نمونه بوده و هستید. شنیدهام فعالیتهای مفید دیگری در حوزههای غیرپزشکی هم داشتید که اگر اجازه دهید به آنها نیز بپردازیم. چطور به فکر تاسیس دانشگاه آزاد لاهیجان افتادید؟
تاسیس دانشگاهی در لاهیجان در واقع فکر برادرم دکتر میرمظفر معصومی بود و من هم بهعلت علاقه به زادگاهم و اشتیاق به گسترش دانش در شهر لاهیجان همیشه دوست داشتم در این زمینه کاری انجام دهم تا اینکه با همفکری برادرم و همراهی استادان دیگر جنبه¬ی عملی به خود گرفت. برای این کار مجموعهای از افراد با هم کمک کردیم. در واقع زمین فعلی دانشگاه در سال ۱۳۵۰ توسط من و برادرم و جمعی از اساتید دانشگاه تهران خریداری شد که در سال ۱۳۶۸ قسمت عمدهای از آن به دانشگاه آزاد اهدا و هستهی مرکزی ساختمان دانشگاه شد. از همان ابتدای خرید زمینها، تلاش¬هایی برای مجاب کردن مسوولین به تاسیس دانشگاه شروع شده بود. همان زمان عدهای از اساتید به دیدن فرح پهلوی رفتند ولی او گفت در این زمینه فعالیت نمیکند و پیشنهاد داد که از شمس پهلوی کمک گرفته شود. شمس هم قول همکاری داد و حتی گفت پول زمین را میدهد و برای استادان خانه هم تهیه می¬کند به این شرط که دانشگاه در مهرشهر کرج تاسیس شود. بیشتر استادان پیشنهاد شمس را نپذیرفتند و این باعث شد زمین همانطور باقی بماند. بعد از انقلاب هم با تاسیس دانشگاه دولتی مخالفت میشد. ما تلاش¬مان را ادامه دادیم و خیلی فعالیت کردیم اما عملاً موفق نشدیم. سپس مطلع شدیم که اگر تحت لوای دانشگاه آزاد باشد امکانپذیر است و بالاخره در سال ۱۳۶۸ با کمک¬های آیتالله قربانی که امام جمعهی لاهیجان و نماینده¬ی مجلس بودند، بهعنوان شعبهای از دانشگاه آزاد اسلامی در لاهیجان توانستیم مجوز بگیریم و کلنگ تاسیس دانشگاه در همان سال بر زمین خورد. من بسیاری از کارهای اداری را انجام دادم.
شنیدهام شخصاً هزینههای زیادی متحمل شدید.
خب، در ابتدا برادرم منزل خود را بهمدت ۵ سال در اختیار دانشگاه قرار داد و تا تاسیس خوابگاه برای استادان دانشگاه و ساماندهی وضعیت اساتید، در منزل ما بهروی استادان دانشگاه باز و مکانی برای اقامتشان مهیا بود.
پس واقعا باید به شما و برادر و البته همسر بزرگوارتان خسته نباشید گفت. آیا در دانشگاه تدریس هم کردید؟
ابتدا ۳-۲ دوره بهطور افتخاری در رشتهی میکروبیولوژی درس دادم ولی بعدها بهدلیل مشغله¬ی فراوان از تدریس دست کشیدم و بهعنوان پزشک معتمد دانشگاه همکاری کردم.
آیا هنوز با دانشگاه ارتباط دارید؟ مثلا سمتی در هیات مدیره یا…؟
من عضو هیات مدیرهی شرکت تعاونی مسکن دانشگاه هستم. این شرکت ابتدا برای اساتید دانشگاه ساخته شد اما بعد پرسنل دانشگاه هم عضو شدند. برایشان شهرک مسکونی ساختیم و کارهای خدماتی مثل تامین آب شهری، برق، فاضلاب و سایر امکانات را انجام دادیم.
دیگر در کجا فعال هستید؟
مطب که هستم اما نسبت به قبل بیمار خیلی کمتر میبینم؛ شاید روزی ۱۵ تا ۲۰ نفر. با وجود اصرار بیماران، ختنه هم دیگر انجام نمیدهم. در حال حاضر عضو هیات مدیرهی انجمن پزشکان عمومی و رییس هیات مدیره¬ی تعاونی اعتبار نظام پزشکی لاهیجان هم هستم.
آیا از وضعیت فعلی خود راضی هستید؟ از اینکه پزشک شدید خرسندید؟
خوب سن که بالا میرود آدم پختهتر میشود و بیشتر تابع منطق میشود تا احساسات. فکر میکنم جوان که بودم بیشتر تابع احساسم بودم ولی اگر زمان به عقب برگردد باز هم در رشته¬ی پزشکی درس می¬خوانم و هر خدمتی هم که در علوم پزشکی نیاز باشد انجام میدهم.
No comments:
Post a Comment